English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9463 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
governing bodies U هیئت حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
top drawer U هیئت حاکمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
Other Matches
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
governing bodies U هیات حاکمه
governing body U هیات حاکمه
governing board U کمیته حاکمه
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
panels U هیئت
commissions U هیئت
confranternity U هیئت
astronomy U هیئت
guize U هیئت
committee U هیئت
commissioning U هیئت
committees U هیئت
commission U هیئت
panel U هیئت
configuration U هیئت
attitudes U هیئت
configurations U هیئت
corps U هیئت
attitude U هیئت
collegium U هیئت یا کمیته
economic commission U هیئت اقتصادی
legislatures U هیئت مقننه
format U قالب هیئت
formats U قالب هیئت
institute U هیئت شورا
instituted U هیئت شورا
institutes U هیئت شورا
instituting U هیئت شورا
executive U هیئت رئیسه
legislative body or assembly U هیئت مققنه
knightage U هیئت شوالیه ها
diplomatic mission U هیئت سیاسی
juries U هیئت منصفه
board of trade U هیئت بازرگانی
board of directors U هیئت مدیره
board of directers U هیئت مدیره
board of direcotors U هیئت مدیره
faculties U هیئت علمی
faculty U هیئت علمی
commissioner U عضو هیئت
commissioners U عضو هیئت
department U قسمت هیئت
departments U قسمت هیئت
expeditions U هیئت اعزامی
expedition U هیئت اعزامی
juries U هیئت داوران
jury U هیئت منصفه
constituencies U هیئت موسسان
constituency U هیئت موسسان
council ot ministers U هیئت وزراء
astronomy U علم هیئت
astronomy U هیئت استرونومی
astronomically U مطابق هیئت
legislature U هیئت مقننه
executives U هیئت رئیسه
professoriat U هیئت استادان
staff U اعضاء هیئت
physiques U ترکیب هیئت
physique U ترکیب هیئت
staffed U اعضاء هیئت
staffs U اعضاء هیئت
committees U هیئت یا کمیته
bars U هیئت وکلاء
committee U هیئت یا کمیته
trial jury U هیئت منصفه
directorates U هیئت رئیسه
hues U هیئت منظر
hue U هیئت منظر
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
bar U هیئت وکلاء
political mission U هیئت سیاسی
directorate U هیئت رئیسه
jury U هیئت داوران
board U هیئت کمیسیون
commissions U هیئت مامورین
deputation U هیئت نمایندگی
commissioning U هیئت مامورین
configuration U هیئت پذیری
commission U هیئت مامورین
military body U هیئت نظامی
boarded U هیئت کمیسیون
boarded U هیئت ژوری
board U هیئت ژوری
military comission U هیئت نظامی
configurations U هیئت پذیری
petty jury U هیئت منصفه
deputations U هیئت نمایندگی
assize U هیئت قضات یا منصفه
to be masked U تدیل هیئت دادن
astronomically U از روی علم هیئت
the f. U اعضای هیئت پزشکی
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
special jury U هیئت منصفه مخصوص
military body U هیئت رئیسه نظامی
transmuted U تغییر هیئت دادن
panel U هیئت تشک پالان
panels U هیئت تشک پالان
jurors U عضو هیئت منصفه
juror U عضو هیئت منصفه
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
masked balls U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با هیئت مبدل
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
constellation U هیئت صورت فلکی
constellations U هیئت صورت فلکی
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
assembly U هیئت قانون گذاری
transmute U تغییر هیئت دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
directorate U هیئت مدیره ستادی
directorates U هیئت مدیره ستادی
grand juries U هیئت منصفه عالی
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
cabinet U کابینه هیئت دولت
companies U دسته هیئت بازیگران
directors U عضو هیئت مدیره
director U عضو هیئت مدیره
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
grand jury U هیئت منصفه عالی
company U دسته هیئت بازیگران
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical U بیشمار وابسته به علم هیئت
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
transfiguration U تبدیل هیئت تغییر شکل
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariats U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
cryptoboard U هیئت کشف رمز پیامها
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
boxman U عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
legislative council U هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com